برگشت مامانیو عمه ساجده با سوغاتیای قشنگ
دختر قشنگم هجدهم فروردین مامانیو باباجونو عمه ساجده اینا از سفر حج با کلی سوغاتی قشنگ برگشتن وقتی رفتیم فرودگاه برای اینکه کمتر مامانو اذیت کنی گفتم مامانی دارن میان آخه تو این مدت وقتی میپرسیدیم مامانی کجاست میگفتی بکه . البته با گفتن این حرف من کار خرابتر شدو تو دیگه بیشتر بهانه میگرفتیو همش می گفتی مامانی منم برای اینکه ساکت بشی رفتم جلو تا اولین نفر باشیم نمیدونم چه جوری حواسم پرت شد که تا به خودم اومدم دیدم دیگه کسی نموندهو از طرف ما هم دیگه کسی نیست اون لحظه فکر کردم مارو جا گذاشتن ولی همون موقع بود که باباجونو دیدیم بعد دیگه یکی یکی بقیرم زیارت کردیمو دیگه راهی خونه شدیم اینم...
نویسنده :
مامان دنیا
11:58